در دالانهای پُرپیچوتابِ گوش، شفیرهٔ پروانهای سودای بالگشودن دارد. آوای تَرَکتَرَکشدن پیلهٔ ابریشمینش با پژواک تپش بالهایش، آمیزهٔ افسونگرانهای است از جادوی آهن و آب. پروانه پیلهدَران، آبستن رؤیا و کابوس، از بیمکانی زمان تا بیزمانی مکان در رقصارقص ِسلوک، میدگردیسد، میانِ آتش و دود، از کاج تا امواج پَر میگشاید و بر باران اندوهان، رنگ و کرشمه میپاشد.
ریخت و رَدای ساز تنبک، در درازنای تاریخِ سرگذشتش، رَدی از تکامل و دگرگونی به خود ندیده است. حال آنکه کوبههای سرانگشتان نوازندگان بسیاری، پیلههای آوا و وزن را دریدهاند و چه پروانهها که به پرواز درآوردهاند. آوردهاند که نوازندگان روزگار قاجار، پشت پرده، تنبک مینواختند و نیمقرن پیش، حسین تهرانی پرده را از پیشگاه تنبک و تنبکنواز برگرفت تا بتشکنِ نوازنده، از زبانههای پرشورِ آتشپارههای رنگرنگ، ابراهیموار، هویدا شود و قطار تنبکنوازی را به دستان نوازندگانی بسپارد که پرده را پساپشت سرانگشتان شعبدهساز خود ببرند و نغمه و نوا را بالی دگر ببخشند و برسانند به دستان آهننورد نوید افقه، تا پر و بالی هزارنقش شود، برازندهٔ پرواز در روزگاری دگر. در این روزگارِ نو، نوازندهٔ تنبک، بال در بالِ هوشِ دیجیتال، پروانهٔ نغمهاش را از پیلهٔ مرزها و جبرهای کهنه پرواز میدهد. موسیقی الکتروآکوستیک با شَتکِ کوبههایش گویی راوی آن هنگامهای است که در آن، همه با هم تَرَک برمیداریم. تنبک در انحنای نوای دگردیسشدهاش، بیداری شناسنامهدار روزگاری است که بسیاری از حدومرزها را درنوردیده و بانگ تاریخ امروز را از دهلیزهای سنت، ملهم از انگارههای موزون شعر فارسی، پرده به پرده و بیپرده روایت میکند.
کامیار بهبهانی/کریم ابراهیمی
بهار 1401
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.