تفکر سیستمی ویژه سازمانهای مردم نهاد
تفکر سیستمی (system thinking) یک روش منحصر به فرد برای نزدیک شدن به عملکرد سیستمی و هدفمند است. این تفکر به ما کمک میکند تا دید تازهای به مسائل و واقعیتهای اطراف خود داشته باشیم. تفکر سیستمی روشی کاملاً نو برای مدیریت سازمان است. هر سازمانی روشهای گوناگونی را برای بازاریابی محصولات، خرید و روابط خود با مشتری به کار میبندد. تفکر سیستمی میتواند تمامی این روشها را متحول کند و اداره امور را به شکلی مؤثر پیش ببرد.
تفکر سیستمی نه تنها توسط مدیران سازمانهای مردم نهاد بلکه توسط کارآفرینان و در بسیاری از زمینههای سایبرنتیک، زیست شناسی و دیگر زمینههای علمی در حال گسترش است. تجربه چند دهه گذشته نشان میدهد اهمیت این نوع تفکر در حال افزایش است و در آینده نزدیک سازمانهای بسیاری از تفکر سیستمی در مدیریت سازمان استفاده خواهند کرد. این تفکر به شما کمک میکند مجموعهای متفاوتی از ابزارها را برای حل کردن مشکلات به کار ببرید. تفکر سیستمی رویکردی جامع برای ارتباط بین بخشهای مختلف یک سیستم را ایجاد میکند و کمک میکند فرایندهای متعادل کننده و تقویت کنندهای برای بهبود و ارتقا رفتار سیستم ایجاد شود.
در تفکر سیستمی میتوانید با بهکارگیری نمودارها، دیاگرامها و شبیه سازی کامپیوتری مدلهای رفتاری را شبیه سازی کرده و نشان بدهید. این اطلاعات نمودارها و تحلیلها به شما کمک میکند تا اتفاقات آینده را پیش بینی کنید. بنیان تفکر سیستمی از سال 1956 توسط پرفسور جی فارستر در انستیتوی فناوری ماساچوست ایجاد شد.
نکته مهم دیگر در تفکر سیستمی توجه به بازخوردی است که از انتخاب خود میگیرید. بهعنوان مثال بهعنوان یک مدیر ممکن است با استخدام نیروی جدید بخواهید روند انجام پروژه کمی کندتر شود تا نیروهای جدید آموزشهای لازم را ببینند. در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا استخدام نیروی جدید ضروری است یا خیر؟
رویکرد سیستمی به مدیریت
تجربه نشان داده است بهکارگیری تفکر سیستمی میتواند مدیران را در تصمیمات شغلی به موفقیت چشم گیری برساند. این تفکر به مدیران کمک میکند تا هر نوع تصمیم در زمینه کسب و کار خود را بهطور سیستماتیک تجزیه و تحلیل کنند. بهعنوان مثال اگر قصد خرید یک دستگاه یا ابزار جدید تولید را داشته باشید تفکر سیستمی به شما کمک میکند تا هزینه آموزش کارکنان، زیرساختها و تأثیرات شغلی آن را تجزیه و تحلیل کنید. وجود تفکر در سیستم از اتلاف وقت، هزینه و سایر منابع جلوگیری میکند. یک تفکر سیستمی سازمان را مجموعهای قطعات به هم پیوسته میداند که هر یک از بخشها زیر سیستمهای خاص خود را دارند. این تفکر به دنبال ادغام بخشها و اهداف مختلف سازمان است. این کار باعث تعادل در سیستم سازمانی شده و باعث رشد بهتر و رسیدن به اهداف تعیین شده میشود.
تفکر سیستمی تأثیر فعالیتهای حال و آینده را بررسی کرده و در مقابل عوامل خارجی و داخلی پاسخگو است. در چنین حالتی سازمان با ایجاد فضای رقابتی میتواند در بازار کار حرف اول را بزند.
کاربرد تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی بر خلاف تفکر سنتی عمل میکند. در تفکر سنتی بیشتر تمرکز بر تجزیه سیستم و بررسی عملکرد هر یک از بخشها بهصورت جداگانه است. اما در تفکر سیستمی هیچ از اجزای سیستم از هم جدا نبوده و همیشه با هم تعامل دارند. این ویژگی باعث میشود نتایج حاصل از تفکر سنتی با تفکر سیستمی کاملاً متفاوت باشد.
این تفاوت در مسائل سخت و پیچیده بیشتر به چشم میآید. تفکر سیستمی کمک میکند سختترین و پیچیدهترین مشکلات براحتی به راهکار مؤثر برسند. در ادامه به برخی از حوزههایی که تفکر سیستمی کاربرد دارد اشاره میشود.
- مسائلی که بسیار پیچیده و عوامل زیادی در آن دخیل هستند. حل این مسائل به دید وسیع و کلی نگر نیاز دارد.
- مسائلی که مدام تکرار میشوند و با وجود اقدامات اصلاحی بدتر میشوند.
- مسائلی که راهکار شفاف ندارند.
- مسائلی که اقدامات محیطی و رقابتی روی آنها تأثیر گذاشته و یا از آنها تأثیر میپذیرند.
پنج مزیت تفکر سیستمی
1- شکست پلی است بهسوی پیروزی:
این یکی از شعارهای تفکر سیستمی است. وقتی در سازمان تفکر و نگرش سیستمی جریان دارد در مواقعی که با شکست مواجه میشویم این سیستم است که بهطور موقت شکست خورده است و نه سازمان و یا شخص خاص.
در تفکر سیستمی که هدف موفقیت سازمان و رسیدن به اهداف است برخی از شکستها میتوانند زمینه کسب تجربه را برای سازمان ایجاد کنند و باعث تصمیم گیری بهتر در آینده میشوند.
2- بهینه سازی یک راهکار است:
برای بهینه سازی لازم است نحوه تعامل کارکنان و نحوه کارکرد سیستم خود را بخوبی بدانید. با داشتن درک درستی از سیستم میتوانید مراحل بهینه سازی را ساده سازی کرده و مراحل غیر ضروری را حذف کنید. این روش میتواند باعث صرفه جویی در هزینههای سازمان نیز شود.
3- دیدگاه سه بعدی داشته باشید:
هر مدیر در هر بخشی که مشغول است علاقه مند است مشکلات را با راهکار مناسب همان قسمت یا بخش حل کند. بهعنوان مثال یک نجار برای حل مشکل به دنبال میخ است و یک حسابدار بهوسیله ماشین حساب مسائل را حل میکند. اما یک مدیر با تفکر سیستمی باید تمرکز ویژهای روی بخشهای مختلف سازمان داشته باشد. گاه لازم است مدیر دوباره همه سیستم را بررسی کرده تا بتواند روابط فرا رشتهای را در سیستم بهدست آورد. این دیدگاه کلی و همه جانبه به مدیر کمک میکند با بهکارگیری خلاقیت خود راه حلهای جدیدی برای حل مشکلات سازمان بهدست آورد.
4- ارتباط متقابل را کشف کنید:
تفکر سیستمی همه بخشهای یک سازمان را بهصورت پویا به یکدیگر ارتباط میدهد. هر فرد برای رسیدن به موفقیت باید تعامل مثبت و سازندهای با دیگر همکاران خود داشته باشد. این تفکر میتواند خلاقیت، بهره وری و ارتباط موثر را افزایش دهد.
5- ایجاد عشق به مشکلات:
مدیران سازمانها به دنبال این هستند که مشکلات را کاهش داده و از بروز آنها جلوگیری کنند. این در حالی است که در تفکر سیستمی نه تنها از مشکلات فرار نمیکنند بلکه سعی دارند با داشتن نگاهی متفاوت مشکلات را بهعنوان فرصتی برای رشد خلاقیت و تلاش بیشتر بدانند. کارمندان بهجای دوری کردن از مسائل سخت و دشوار، توانایی بالقوهای در حل مشکلات بهدست میآورند.
مهم نیست که سازمان شما بزرگ یا کوچک باشد بی شک داشتن تفکر سیستمی در هر سازمانی میتواند تمام بخشهای سازمان را برای کار و تعامل با یکدیگر و حل مشکلات یاری کند. هنگامی که سازمان با مشکلی مواجه میشود توجه تنها به بخشی از آن نمیتواند راهکار بلند مدتی را به شما ارائه بدهد اما داشتن تفکر سیستمی و داشتن سیستم پویا و به هم پیوسته میتواند شما را در کشف راهکار بهتر یاری کند.
مدیر گروه آموزشی، پژوهشی آسمان و عضو شورای تألیف کتب درسی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.