دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی و رنگ شناسی به شما در زمینه های نقاشی، عکاسی، گرافیگ، تصویربرداری دیجیتال، فیلم و سینما، طراحی رابط کاربری، تحلیل آثار هنری، مدلسازی، شبیه سازی، مجسمه سازی، طراحی فرش و رنگ شناسی و… کمک میکنند. این دوره باعث می شود درک شما از هنر در طی زمان افزایش یابد. دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی شما را بیشتر به عنوان هنرمند، معلم یا معمار در زمینههای مرتبط مانند تبلیغات و طراحی آماده میکند.
درس مبانی هنرهای تجسمی به عنوان یکی از دروس پایه موجود در بسیاری از هنرهای تصویری و تجسمی بر تجزیه، تحلیل، تفسیر مفاهیم و فرآیندهای بصری تاکید دارد. درک هنرهای تجسمی باعث میشود که خلاقیت هنری شما شکوفا شود و به مسائل از دید یک هنرمند نگاه کنید. با حضور در دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی شما سفری شگرف را آغاز خواهید کرد. این دوره به نوعی تور دنیای هنر، کاوش در نقاشیها و مجسمه ها و انتقاد از ترکیب آنها شباهت دارد و به کمک این دوره میتوانید همه این تجربیات را از سر بگذرانید. در هر تمرین، شما می توانید موضوعات هنری را تجزیه و تحلیل کنید و آثار هنری خود را ایجاد کنید و به این ترتیب درک خود را از موضوعات مطرح شده در این دوره عمیقتر کنید.
آموزش مبانی هنرهای تجسمی و رنگشناسی جزو درسهای پایه گرایشهای مختلف رشتههای هنری است و یادگیری مباحث آن جزو پایهای ترین نیازهای یک هنرمند و گرافیست به شمار میرود.
هدف از برگزاری دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
اصلیترین هدفی که در این دوره دنبال شده است آشنایی مخاطبان محترم دوره با مباحث درس پرکاربرد مبانی هنرهای تجسمی و تسلط بر مطالب این درس است. در این درس درباره تئوری رنگها و تاثیرات آن بر ادراک انسان صحبت شده است. همچنین درباره مفاهیمی همچون نقطه، کادر، ریتم، تضاد و کنتراست صحبت شده است. در ادامه دوره نیز به بررسی مباحثی پیرامون اثر این مفاهیم در طرح های هنری پرداخته میشود. توجه داشته باشید که کاربردهای این مفاهیم در صنایع مختلف نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است و دانستن نمونه های کاربردی این مسائل در صنایع میتواند باعث درک کاملتر و افزایش مهارت در استفاده از این موضوعات در کسبوکارها شود.
دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی برای چه کسانی است؟
مباحثی که در این دوره برای آموزش در نظر گرفته شده است به نحوی انتخاب شده است که همه افراد علاقهمند به هنر و آموزش هنر، در تمامی شاخههایی که به هنرهای تصویری مربوط میشود میتوانند در این دوره شرکت کنند. به همین جهت میتوان گفت این دوره یکی از دوره هایی است که مخاطبان بسیار گستردهای دارد و همه علاقهمندان به هنرهای تصویری و تجسمی میتوانند از آموزشهای این دوره بهرهمند شوند. کودکان، نوجوان و بزرگسالان! در هر سنی میتوانید از دوره آموزش مبانی هنرهای تجسمی برای افزایش دانش خود بهرهمند شوید. البته برای آموزش مبانی هنرهای تجسمی دورههای آموزشی و کتاب های بسیار زیادی تالیف و منتشر شده است اما دوره پیش رو یکی از بهترین و جامعترین آموزشهایی است که تا به حال منتشر شده است. دورههایی که در زمینه موضوعات مربوط به هنرهای تجسمی منتشر شده است در مواردی با ارائه مدرک معتبر نیز همراه است و این موضوع یکی از پارامترهایی است که در این دوره نیز در نظر گرفته شده است و در پایان دوره میتوانید از مدرک معتبر این دوره بهرهمند شوید.
دوره مبانی هنرهای تجسمی و تکنیکهای رنگشناسی مکتبخونه با شناخت نیازهای دانشجویان در حوزههای هنر و آموزش تاریخ هنر مجموعهای کاربردی از مهمترین مباحث مربوط به مبانی هنرهای تجسمی را جمعآوری کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
بهطور کلی، مبانی هنرهای تجسمی که “مبانی هنرهای تصویری” نیز نامیده میشود، مجموعهای از اصول و قواعد است که با یادگیری و بهکار گیری آنها روی هنرهایی که با بینایی ما در ارتباط هستند، باعث تحریک حس بینایی و تاثیر روی تک تک عناصر موجود در اثر هنری و زندهتر بودن یک اثر میشود. اگر بخواهیم سادهتر بگویم، به طور کلی مبانی هنرهای تجسمی به معنی مفاهیمی است که به منظور خلق آثار تجسمی مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به اینکه از این قواعد با عنوان اصول پایه یادگیری هنرهای تجسمی یاد میشود، زبان یادگیری آن هم کمی با هنرهای کلامی فرق دارد. از طرفی تصویرهای موجود در ذهن یک هنرمند باعث میشود که تفکر پشت تصویر باعث توصیفهای کلامی از جمله شعر نیز شود. این موضوع را میتوان اینطور تفسیر کرد که هر اثر تجسمی میتواند دارای یک پیام جدید برای مخاطب و دلیل برداشت متفاوت مخاطب باشد و همین موضوع است که هنرهای تجسمی را جذابتر میکند.
آموزش عکاسی، آموزش طراحی و آموزش نقاشی جزو مهمترین هنرهای تصویری هستند که برای رسیدن به درکی بالاتر در آنها به آموزش مبانی هنرهای تجسمی نیاز خواهیم داشت.
نیروهای بصری در مبانی هنرهای تجسمی چیست؟
نیروهای بصری در هنرهای تجسمی دو دسته هستند. این دو دسته عبارتند از:
- بخشهای ملموس: اشکالی که به طور طبیعی و در طول روز با آنها روبهرو میشویم مثل: نقطه، خط، سطح، بافت، تیرگی و روشنی
- خلاقیت هنرمند: این مساله به ذوق هنرمند و تجربیات او در بکارگیری عناصر بصری مثل: تعادل، تناسب، هماهنگی و کنتراست برمیگردد که به یک اثر هنری ثبات و جذابیت میبخشد.
نکته: منظور از نگاه هنرمند بینش و درکی است که هنرمند نسبت به پیرامون خود دارد.
عناصر اولیه بصری کدامند؟
هرچیزی که در اطراف ما قابل دیدن است دارای یک رشته از عناصر بصری اولیه است. این عناصر: نقطه، خط، شکل، سطح، رنگ، بافت و غیره هستند.
اگر شما از علاقهمندان به تولید آثار تجسمی هستید شناخت این مفاهیم یکی از مهمترین کارهایی است که باید در برنامه خود بگنجانید. لازم به ذکر است که تنها شناخت به شما کمک نمیکند و در واقع وقتی شما با تمرین به درک درستی از عناصر بصری برسید، مسیر دانش و ایجاد فهم نیز برای شما روشنتر خواهد شد و آنگاه میتوانید به ابداع شکلهای تازه بپردازید.
سطح در مبانی هنرهای تجسمی
وقتی یک شکل دو بعد طول و عرض داشته باشد تبدیل به سطح می شود و البته به لایه رویی اشیا که دارای طول و عرض است نیز سطح گفته میشود. سطح میتواند گاهی هموار یا ناهموار ظهور پیدا کند و همه ی سطحوح در سه شکل شکل هندسی دایره، مربع، مثلث یا ترکیبی از آنها هستند.
تجمع و پراکندگی در مبانی هنرهای تجسمی
هیچ کس از یکنواختی خوشش نمیآید و این موضوع درهنرهای تجسمی جایگاه ویژهای دارد. وقتی در یک تصویر، نقاط مشابه به صورت یکنواخت پخش شده باشند جاذبه بصری خاصی هم ایجاد نمیشود. اما با ایجاد اجتماع و تراکم نقاط در بعضی قسمتها میتوان توجه مخاطب را به این بخشها در کادر بیشتر جلب کرد و حتی تیرگی/ روشنی و حرکت را در این قسمتها به خوبی نشان میدهد.
نقاط مختلف ایجاد تاریکی روشنی میکنند. بخش هایی که در آن تراکم نقطه کمتر است روشنتر دیده میشود و بخشهایی که در آن تراکم نقطه بیشتر است تیرهتر دیده میشود.
حجم در مبانی هنرهای تجسمی
حجم یکی از عناصر بصری است که سه بعد “طول و عرض و ارتفاع”دارد و به وسیله خط محدود شده است؛ حجم در واقع سطحی است که در فضا حرکت میکند. اگرکمی فیزیک را قاطی ماجرا کنیم باید بگوییم: هر گاه به یک عنصر دو بعدی مثل “سطح” ضخامت اضافه کنیم، آن را تبدیل به حجم کردهایم.
ریتم در مبانی هنرهای تجسمی
لغت ریتم با تکرار ارتباط مستقیم دارد. ریتم به معنی: تکرار هر گونه شکل، رنگ، موقعیت و حرکت شبیه به هم طبق نظمی خاص و مشخص است. انسان هم خودش را با ریتم های گوناگون طبیعت هماهنگ کرده است. مثل ریتم شب و روز و این ریتمهای همیشگی و معمول؛ در حقیقت منشا تفکر موجود پشت اصول هنر، زندگی است.
در بین تمامی هنرها، ریتم در موسیقی نمود و کارایی مشهودتری دارد. در واقع موسیقی چیزی جز ریتمهای مختلف نیست.
نقطه در مبانی هنرهای تجسمی
نقطه کوچکترین، جدا نشدنیترین و اولین عنصر بصری است. نقطه در تمامی ابعاد زندگی ما جای دارد- مثلا نقطههای الفبایی، یک جسم کوچک در فضای بزرگ، لکهای روی دیوار یا حتی لباس، رد پاهای باقی مانده در برف، یا تک چراغی وشن در شهر. همه این موارد میتوانند نمودی از نقطه در تصاویر باشند که در طول روز به چشم ما میآیند.
وقتی در محیطی نقطه پیدا کردید مطمئن باشید آن نقطه شروعی برای پیدا کردن فرم نیز در آن فضا است. عادیترین فرم یک نقطه “گرد بودن” است که البته زیاد هم است، مثلا احتمال کمی دارد که بتوانید نقطه ای چهار گوش یا مثلثی شکل در یک فضا پیدا کنید.
بافت در مبانی هنر های تجسمی
بافت معمولاً ارتباط مستقیمی با حس لامسه دارد، اما حسی که ما از بافت میگیریم مستقیما به قوه بیناییمان مربوط است و تنها بهخاطر تجربهای که از محیط داریم، بافت را درک می کنیم. حالا اگر این عنصر را از طریق هر دو حس یعنی هم لامسه هم بینایی تجربه کنیم ابعاد وسیعتری از مفاهیم را قابل درک میکنیم مثل مواد صاف و نرم، زبر و خشن، براق و کدر، مانند چوب، شیشه، پنبه، سنگ و کاغذ.
خط در مبانی هنرهای تجسمی
دومین عنصر بصری قابل معرفی که از نزدیک شدن تعدادی نقطه به وجود می آید “خط” است. برخی افراد میگویند خط یک نقطه در حال حرکت است. حتی در ریاضی هم جایی که دو نقطه به هم میرسند خط نام می گیرند. خط تنها طول دارد و از عمق و عرض بهره مند نیست و برخلاف نقطه که یک عنصر متمرکز است، خط انرژی و فعالیت بیشتری درخود دارد.
کنتراست در مبانی هنرهای تجسمی
کنتراست مفهوم تفاوت درخشندگی رنگ یا تضاد در اشیا است که باعث تمایز آنها (یا تصویرشان) از هم دیگر میشود. واژه فرانسوی کنتراست بهمعنای تباین و جدایی است و یکی از اصول پایهای انواع رشتههای هنری است.
شکل در مبانی هنرهای تجسمی
وقتی بهطور مثال لکه رنگی در یک محیط محصور می شود “شکل” به وجود میآید. اشکال در دو نوع دو بعدی یا سطح و سه بعدی یا حجم هستند. پیدایش شکل از مثبت و منفی بودن یک فضا میآید. از آنجایی که مثبت بودن شکل با منفیهای فضا خودش را نشان میدهد، اگر مثبت و منفی بودن فضا به یک اندازه باشد وارونگی شکل و زمینه رخ میدهد.
میدان دید
چشم انسانها میدان دیدی در حدود 135 درجه دارد. وقتی که به یک جسم خیره میشویم، فقط زاویه محدودی از آن را بهطور واضح میبینیم و سایر قسمتهای آن تقریبا محو و نامشخص دیده میشوند. مثلا یک میز را در نظر بگیرید؛ از هر زاویهای که به این میز نگاه کنیم همیشه زوایههایی دارد که از چشم ما دور میمانند. یعنی هر زاویه در نگاه ما تنها بخشی از واقعیت آن میز را نشان میدهد. برای مثال در یک زاویه ما سه تا از پایه های آن میز را می بینیم در حالیکه در واقع آن میز چهار پایه دارد.
همچنین فاصله بین ما و یک جسم تاثیر زیادی در تغییر جلوه آن جسم دارد. اگر از نزدیک به همین میز نگاه کنیم طوری به نظر میرسد که با نگاه از فاصله دور به آن، متفاوت است. اگر شما به عنوان یک هنرمند تمام تلاشتان را بکنید باز هم فقط میتوانید زاویههای خاصی از آن را نشان دهید. احساس خلاء در این موضوع باعث ایجاد سبک کوبیسم شد که در آن بتوانند ابعاد بیشتری را نشان دهند.
خط افق
چطور میشود با اینکه فاصله دو خط موازی همیشه یکی است دو خط موازی در بی نهایت به هم میرسند؟
این موضوع نشان دهنده این است که واقعیت فیزیکی با شکل و ظاهری متفاوت است. واضحترین مثال برای درک این موضوع ریل های موازی راه آهن است که واقعیتشان با شکلی ظاهریشان فرق دارد. ریلهای قطار هر چه از ما دورتر میشوند فاصلهشان به هم نزدیک میشود تا این که در انتهای خط دید ما، روی نقطهای در افق به هم برسند.
در عنصر شناسی بصری به آن نقطه، “نقطه گریز”میگویند که روی خط افق است. خط افق محل تماس و برخورد آسمان و زمین مسطح است یا محل تماس آسمان و سطح دریا این خط هم تراز چشم بیننده است.
فضا
درک و حس فضا ارتباط مستقیمی با زمان و مکان دارد. هرچه در جهان است در کادرهای دو بعدی یا سه بعدی همگی به نوعی با فضا در ارتباط هستند. فضا تعیین کننده موقعیت و وضعیت هر پدیده قابل دیدنی با سایر پدیدهها است. در این بین فضای داخلی، فضای خارجی، فضای میانی، فضای آسمان، فضای بین ماه و زمین، فضای ساختمان ها، فضای باز، فضای بسته و غیر… همه نشان دهنده وجود یک پدیده نسبت به بقیه پدیدهها است.
حرکت
حرکت به وسیله عناصر تصویری شکل میگیرد و گاهی با نقطه و گاهی هم با خط ایجاد میشود. البته ممکن است با شکلهای مختلف هم دیده شود. مهمترین عاملی که حرکت را در تصویر ایجاد میکند انرژی تصویری آن است که به واسطه طراحی ایجاد میشود که هنگام مشاهده تصویر احساس حرکت را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.
ترکیببندی
ترکیببندی علمِ جای دادن منطقی عناصر تجسمی در فضا است. تمام قوانین ترکیببندی بر پایه این است که عناصر در محیط به شکلی درست و چشم نواز در کنار هم قرار گیرند.
تعادل
یک مصداق بارز و خوب برای درک تعادل، ترازو است. وقتی دو کفه ترازو یکسان هستند تعادل یا تقارن ایجاد میشود و کمتر یا بیشتر بودن وزن آنها باعث ایجاد عدم تقارن میشود.
در ترکیببندی عناصری مثل فرم، اندازه، رنگ، بافت، کنتراست و… در ایجاد تعادل و یا بر هم زدن آن عامل است.
تعادل در خلق آثاری با مقیاس بزرگ اهمیت بیشتری پیدا میکند و البته در کنار آن باید از قوانین ریاضی و قوانین هندسه هم کمک گرفت.
آموزش طراحی ساده اشیاء
آموزش عکاسی با موبایل
آموزش مبانی عکاسی
مهرنوش عسگری طاری، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی
سوابق آموزشی؛ تدریس از سال 1382 تاکنون در دانشگاههای سراسری، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه پیام نور، دانشگاه سوره و دانشگاه علمی کاربردی.
عضو فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نویسنده و کارشناس تخصصی هنر در برنامهی آسمان هنر.
سوابق نگارشی؛ تالیف و ترجمهی سه کتاب در حوزهی هنرهای تجسمی، نگارش چندین مقاله و نقد در نشریات تخصصی در حوزهی نقاشی و دیگر هنرهای مرتبط با حوزهی تجسمی
سوابق نمایشگاهی؛ برگزاری بیش از 20 نمایشگاه انفرادی و گروهی نقاشی، در ایران و خارج از کشور
کسب رتبهی دوم، در جشنوارهی هنر کشور ژاپن، در سال 1382 و همچنین داور جشنوارهی داخلی.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.